امسال سال تحویل خونه مادر جون بودیم.لحظه سال تحویل خیلی خوب بود و حسابی خوش گذشت.بهراد دو روز قبلش خیلی مریض بود و چند بار بردیمش دکتر ولی شکر خدا موقع سال تحویل حالش خوب شد.ساعت یک شب بلیط قطار داشتیم چون ماشینمونو فروختیم.شما خیلی هیجان داشتین واسه قطار سواری.کلی هم بهتون خوش گذشت.فقط آخراش یه کم از انتظار خسته شدین.من دیگه برم بهراد جونمو بخوابونم.بعدا میام سفرنامه عید 97...
پسرای خوشگل مامان.. ایشالا از سال 97 سعی میکنم مرتب پست بذارم.عکسای زیباتون و اتفاقای زندگی شیرینتون رو ماندگار کنم.مخصوصا درباره بهرادم که خیلی از شیرین کاریها و خوشمزگی هاشو ننوشتم.فعلا یه سری عکس از جفتتون نیذارم تا بعد... عاشقتونم... [img:AgADBAADrK0xG8OBIFIhw14eTTuugoXFihoABJNEiSu1WT8v2x0EAAEC] ...